شکوفایی اقتصاد با توسعه بازارهای مالی

مهدی صادقی شاهدانی، رئیس دانشکده اقتصاد دانشگاه امام صادق (ع) در گفت‌وگو با هفته‌نامه اطلاعات بورس به بررسی نقش بازارهای مالی در توسعه اقتصادی کشور پرداخت.
به گزارش صدای بورس وضعیت اقتصاد ایران روز به روز بد و بدتر می‌شود و در این میان افزایش مداوم تورم، تشدید تحریم‌ها، تصمیم‌گیری‌های نادرست، ارزهای چند نرخی و… آن را سرخورده‌تر و با بحران‌های فراوان مواجه کرده است. باتوجه به این شرایط در این سال‌ها، دولت‌ها جسارت گرفتن تصمیمات سخت ولی درست اقتصادی را نداشته‌اند و تنها دست به گریبان تغییر ابزارهایی می‌شوند که نمی‌تواند تأثیر چندانی بر واقعیت اقتصاد کشور بگذارد. مهدی صادقی شاهدانی، رئیس دانشکده اقتصاد دانشگاه امام صادق (ع) در گفت‌وگو با هفته‌نامه اطلاعات بورس با اشاره به این موضوع که در دنیا هر کشوری اقتصاد خود را با نظام اقتصادی سازگارش تنظیم کرده است، افزود: ایران یک سری ویژگی‌های اقتصادی خاص خود را دارد، بنابراین به عنوان جمهوری اسلامی باید نظام اقتصادی خاص خود را طراحی کنیم.

* برخی معتقدند با حذف صفرها می‌توان به تقویت پول ملی کمک کرد. نظر شما چیست؟
در شرایط فعلی تغییر واقعیت اقتصادی ضرورت اصلی است و تاکنون تجربه‌ای وجود نداشته که بتوان واقعیت اقتصادی را با حذف صفر تغییر داد؛ واقعیت اقتصادی یعنی اینکه بتوانیم کالا را با قیمت مناسب‌تر و رقابتی تولید و صادر کنیم، درآمد حاصل از این صادرات را به کشور باز گردانیم، نهاده مورد نیاز تولیدکننده را از خارج کشور به داخل وارد کنیم، فناوری جدید ایجاد کنیم و آن را توسعه دهیم و… اینها مواردی است که شرایط و کارکرد اقتصادی را بهبود می‌بخشد. در این میان ممکن است حذف صفر هم سهم کوچکی داشته باشد؛ این ابزار مانند این است که گفته شود برای اینکه شخصی باسواد شود خرید یک دست کت و شوار خوب است و اگر خریده نشود هم اتفاق خاصی نمی‌افتد، آدمی باسواد می‌شود که پیگیر خواندن درس باشد با اینکه کت و شلوار بر شخصیت او تأثیرگذار است ولی آن فرد را باسواد نمی‌کند و همچنین نمی‌تواند تمام آنچه می‌خواهد را برآورده کند. بر همین مبنا چنین مثالی برای کارکرد اقتصادی هم وجود دارد. بنابراین پیشنهاد این است که بر آنچه می‌تواند این کارکرد را متحول کند، تمرکز شود. بهتر است وقت را برای اینگونه مسائل تلف نکنیم چون هم زمان را از دست می‌دهیم و هم آن نتایجی که باید را به دست نمی‌آوریم.

* بر اساس یک تئوری اقتصادی، هر کشوری الزامات اقتصادی خود را دارد. بر این اساس، به نظر شما بهترین سیستم اقتصادی برای ایران چیست؟
به‌نظر می‌رسد در دنیا هر کشور شرایط ویژه اقتصادی خود را با نظام اقتصادی سازگارش تنظیم کرده است. اقتصاد مبتنی بر بازار، لیبرالیسم اقتصادی، اقتصاد سوسیالیستی، ترکیب لیبرالیسم و سوسیالیسم اقتصادی و… طبقه‌بندی‌هایی است که به‌طور معمول وجود دارد و از درون اینها نمی‌توان نظام اقتصادی سازگار با شرایط اقتصادی هر کشور را استخراج کرد چون این نوع طبقه‌بندی بر مبنای فضای تئوریک است و اگر به فرض ویژگی‌ آنها گفته شود، نمی‌توان نظام‌های اقتصادی کشورهای دنیا به طور مثال ژاپن را بر اساس این طبقه‌بندی تنظیم کرد چون نظام اقتصادی ژاپن مبتنی بر شرایط خودش است و حتی نمی‌تواند مورد استفاده نظام اقتصادی کشور دیگری قرار گیرد به علت اینکه ویژگی‌هایی که در آن وجود دارد در اقتصادی که قصد پیاده‌سازی آن را دارد، یافت نمی‌شود.
کشور ما یک سری ویژگی‌های اقتصادی خاص خود را دارد؛ موضوع اقتصاد دریا با پهنه گسترده‌ای که در سواحل داریم، فرصتی برای اقتصاد است ضمن آنکه مقام اول انرژی جهان هستیم، این امکان وجود دارد که پتروشیمی دنیا را تأمین کنیم و به‌طور کلی اقتصاد پتروشیمی ایران می‌تواند کل اقتصاد را نجات دهد و منابعی اعم از مس و… داریم که قابل توجه است. بر این اساس باید دید چه نظام و رابطه‌های اقتصادی و همچنین چه نوع سیاست‌گذاری می‌تواند کاری کند تا از ظرفیت اقتصاد دریا استفاده کنیم. معتقدم در حال حاضر از ظرفیت اقتصاد دریا به اندازه ۱۰ درصد هم استفاده نمی‌شود، بنابراین حتی اگر سازمان برنامه هم نظام اقتصادی را اعلام کند، هیچ اتفاقی نمی‌افتد چون باید دید در برخورداری از ظرفیت دریا الزام است چه مکانیسمی را حاکم کرد، در برخورداری از بخش انرژی باید چه کرد و مواردی از این دست.

در حال حاضر منابع مشترکی داریم که دولت نمی‌تواند از آن استفاده کند و اگر دولت کشوری نتوانست منابع مشترک نفتی و گازی را مورد استفاده قرار دهد، بر اساس تئوری اقتصادی باید جستجو کرد که می‌تواند از چه شخص یا نهادی تقاضای کمک کند و در شرایط فعلی هم جستجوهای دولت به این نتیجه رسیده که مردم می‌توانند کمک کنند. به طور مثال، به شرکت فولادی که تولیدکننده فولاد است، منابع خوبی دارد و می‌تواند در منابع مشترک سرمایه‌گذاری کند، گفته می‌شود گاز و برقی که باید دولت بدهد را خود شرکت تأمین کند که در این صورت ضرورت دارد مخزنی بگیرد و بهره‌برداری کند چون دولت نمی‌تواند پولی بابت بهره‌برداری مخزن پرداخت کند، یا شرکت پتروشیمی که منابع گازی می‌خواهد و پول هم دارد باید منابع گازی را مورد بهره‌برداری قرار دهد و همچنین شرکت پتروپالایشی که نفت خام می‌خواهد باید از منابع مشترک بهره ببرد. درنتیجه به‌نظر می‌رسد در این شرایط اعلام اینکه کدام طبقه‌بندی اقتصادی می‌تواند مشکل را حل کند، راهگشا نیست بلکه باید دید در هر موضوعی چه شرایط و نقصی وجود دارد و متناسب با آن نقص تصمیم‌گیری شود چه شخص و یا ارگانی می‌تواند چالش را برطرف کند. بنابراین ما به عنوان جمهوری اسلامی، نظام اقتصادی خاص خود را باید داشته باشیم و به طور مثال معلوم نیست که نظام اقتصادی فرانسه می‌تواند به ما کمک کند یا حتی ممکن است نظام اقتصادی حاکم بر اقتصاد اندونزی هم نتواند مشکل ما را حل کند.

* یعنی هیچکدام از الگوهای اقتصادی که در دنیا وجود دارد شبیه ما نیست و نمی‌توان از آن الگو گرفت و پیاده‌سازی کرد؟
تاکنون حتی دو نظام اقتصادی هم در دنیا وجود نداشته که شبیه هم باشند مثلا اقتصاد آلمان با فرانسه متفاوت است، یا اقتصاد ژاپن با آلمان متفاوت است و… و. درمجموع ۱۵۷ کشور با ۱۵۷ نظام و الگوی اقتصادی متفاوت وجود دارد که می‌توانیم بخش‌های مختلف اقتصادی را مطابق نیازهای اقتصادی کشورمان مطالعه و بازسازی کنیم. به‌ عنوان نمونه بررسی کنیم در بهره‌برداری از اقتصاد دریا، در بهره‌برداری از مخازن مشترک، در بهره‌برداری از طبیعت، در بهره‌برداری از فرصت‌های سرزمینی هرکدام از کشورهایی که در این حوزه‌ها فعال هستند چه اقداماتی انجام داده‌اند یعنی هر بخش را از یک کشور مورد استفاده قرار دهیم. بنابراین باید به چگونگی نظام اقتصادی سازگار با ظرفیت‌های داخلی جمهوری اسلامی باتوجه به شرایط، آداب و رسوم، سلیقه و الگوی مصرف مردم پی برد، بر این اساس به نتیجه می‌رسیم که مثلا در دریا باید چه نوع پروتئینی تولید کنیم و در داخل استفاده نکنیم چراکه با مطالعه الگوی مصرف پروتئین در داخل کشور درمی‌یابیم ضرورت دارد پروتئینی که در دریا تولید می‌شود را صادر کنیم و به‌طور مثال به جای آن از استرالیا گوسفند وارد کنیم چون با ذائقه مردم سازگار است. درنتیجه ما به عنوان جمهوری اسلامی باید نظام اقتصادی خاص خود را طراحی کنیم.

* به نظر می‌رسد بین برخی از سیاستمداران از جمله «باید خودکفا باشیم» سوء تعبیری شده و به این سمت رفته‌اند تا هر کالایی را خودشان تولید کنند. به همین خاطر است هنوز به این نتیجه نرسیده‌اند که باید نظام اقتصادی خاص خود را طراحی کنیم و این بخش که اگر در تولید محصولی مزیت نسبی داریم اما به خاطر شرایط نیاز است از یک کشور دیگر با نرخ ارزان‌تر وارد کنیم، درست اجرا نمی‌شود و به این فکر هستند که همه را خودشان اجرا کنند.
البته عده‌ای در رابطه با الگو، نظام و یا امنیت غذایی نگرانی‌هایی را مطرح می‌کنند درصورتی که گفته نشده به مؤلفه‌ای به نام امنیت غذایی توجه نشود بر این اساس امنیت غذایی یک قید است اما هدف نیست. در نظام اقتصادی و اجتماعی اهداف متعددی در نظر گرفته می‌شود که یکی از آنها به عنوان قید اینکه به‌طور مثال برای رسیدن تولید به نقطه قله و اشتغال به سطح خود و ایجاد رشد اقتصادی هشت درصدی در نهایت باید به امنیت غذایی توجه شود. یکی از موارد قابل توجه دیگر اینکه می‌توان کالاهایی که چندان استراتژیک نیست را از طریق نظام جایگزینی در قبال محصول دیگر به سایر کشورها صادر کرد و به دلیل اینکه تنوع ذائقه‌ای ایجاب می‌کند، چنین موضوعی امنیت غذایی را تهدید نمی‌کند.

* در این سال‌ها سرمایه‌گذاری‌های اشتباهی انجام داده‌ایم، مانند اینکه به جای سرمایه‌گذاری در حوزه نفتی برای تولید موبایل سرمایه‌گذاری شد که درنهایت با ضررهای بسیاری هم همراه بود. ارزیابی شما چیست؟
درست است، اولویت‌های بسیاری برای سرمایه‌گذاری داریم که می‌توان بر آنها متمرکز شد مثلا اگر راندمان نیروگاه‌ها بهبود پیدا کند و ظرفیت نیروگاهی برای خودمان ایجاد کنیم به‌صورت خودکار بخش صنعت هم با رشد مواجه می‌شود چون بخش صنعت ما به برق نیاز دارد درصورتی که در فصل تابستان به آنها گفته می‌شود به دلیل قطعی برق باید تعطیل کنند که این رفتار درست نیست. بنابراین عمدتا در تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری‌ موضوع اولویت‌سنجی‌ها دچار مشکل است یعنی اگر به جای تولید ضبط صوت و موبایل، راندمان نیروگاه‌ها را اصلاح و زنجیره تولید مواد پتروشیمی را کامل کنیم برآیند جامعه مثبت و خوب می‌شود. بنابراین باید بر روی این موضوع در حیطه اقتصادی کار کرد و متمرکز شد.

* به‌طور کلی این احساس پیش آمده که در سال‌های اخیر دولت‌ها به مردم به عنوان سرمایه‌گذار و مشتری بلندمدت نگاه نمی‌کردند و سرمایه‌های مردمی را ابزاری برای تأمین مالی می‌دیدند و همچنان هم می‌بینند. این دید تا حدودی اعتماد را از سرمایه‌گذاران مخصوصا در رابطه با بازار سرمایه سلب کرده است، بر این اساس چگونه می‌توان اعتماد از دست رفته را در بازار سرمایه احیا کرد؟
بازار کالا، بازار نیروی کار و بازار دارایی سه رکن نظام اقتصادی هستند، سقف اقتصاد باید برای استواری بر روی این ستون‌ها قرار گیرد. در این بین اول از همه باید به این اعتقاد رسید که بازار دارایی رکن اساسی نظام اقتصادی است یعنی اگر تیرک بازار دارایی کشیده شود اقتصاد فرو می‌ریزد، دچار چالش می‌شود و آنچه در بازار نیروی کار و کالا می‌خواهیم، حاصل نمی‌شود.
بنابراین بازار دارایی‌ها ستون مهمی برای نظام اقتصادی است و باید با گفتمان به همه دست‌اندرکاران و سیاست‌گذاران این مهم القا شود، در درون خود بازار دارایی هم بازار سرمایه از اهمیت به‌سزایی برخوردار است چون بازار پول در کشور ما آنطور که باید توسعه پیدا نکرده است، وضعیت چندان خوبی ندارد و به‌نظر نمی‌رسد به راحتی التیام لازم را پیدا کند. بنابراین بازار سرمایه رکن اساسی برای نظام اقتصادی است البته باید توجه داشت که این بازار به خودی خود بازار سرمایه نیست و اگر مردم را از آن جدا کنیم معنای خود را از دست می‌دهد، درنتیجه ضرورت دارد مردم در بازار سرمایه ایفای نقش کنند و لازم است برای این کار بستر را فراهم کرد. بر این اساس باید با واقعیت‌های علم محور پیش برویم. به‌طور مثال بیمارستان رکن نظام سلامت است و اینکه عده‌ای در بیمارستان جان خود را از دست می‌دهند به معنی تعطیلی کامل بیمارستان نیست چون طبق اعلام نظام علمی سلامت اگر جامعه‌ای می‌خواهد از نظر سلامت شرایط خوبی داشته باشد باید از یک طرف مراقبت و پیشگیری کند و از سوی دیگر مراکز درمانی و بیمارستان وجود داشته باشد تا مردم را مداوا کند که در این میان عده‌ای تخطی کرده و برخی بیمارستان‌ها را با این حرف که جان مردم را می‌گیرند، بد نام کرده‌اند.

بنابراین ضرورت دارد این مورد درست شود، بر همین مبنا در این مدت اقداماتی به غلط انجام شده که ذهنیت مردم را خدشه‌دار کرده است اما به این معنا نیست که بازار سرمایه به عنوان رکن اساسی جای تردید دارد درنتیجه باید این اعتماد از دست رفته را بازسازی کرد. البته گاهی اوقات می‌بینیم برخی تصمیم‌گیران هنوز به این اعتقاد نرسیده‌اند و فکر می‌کنند رکن مهم چیز دیگری است، درصورتی که باید نهادینه شود که بازار دارایی‌ها به ویژه بازار سرمایه رکن مهمی برای جامعه، تعطیلی رباخواری، کسب پول حلال توسط مردم، رشد تولید، بهبود معیشت جامعه و داشتن مشارکت مردمی است. حکمرانی که بدون توجه به پشتوانه مردمی شکل بگیرد، حکمرانی درستی نیست چون در دنیا هیچ کشوری از ما حمایت نمی‌کند و تنها مردم حامی ما هستند.

باید این حس القاء شود که با تکیه به آنها می‌توان به نظام اقتصادی و شرایط بهبود بخشید ضمن آنکه ضرورت دارد رئیس سازمان بورس و وزیر اقتصاد با مردم سخن بگویند درباره اینکه در این دوران نتوانستیم حق شما را ادا کنیم اما از این به بعد تصمیم گرفتیم شرایط مناسب را برای مشارکت شما فراهم کنیم، حتی عذرخواهی کنند که حساب خوبی به مردم پس نداده‌اند و بعد از آن هم باید مراقبت کامل کنند یعنی اگر به مردم می‌گویند طلاهایشان را به ظرفیت تولیدی تبدیل کنند، برای آنها شرایطی فراهم شود تا ریسک‌های بازار را پوشش دهند ضمن آنکه می‌توان از بازارهایی که برای پوشش ریسک وجود دارد هم استفاده کرد.

* بنابراین هنوز دید درستی از بازار سرمایه و ظرفیت‌های آن وجود ندارد.
دقیقا درست است، به‌نظر می‌رسد هنوز هم به این نقطه نرسیدیم که به بازار سرمایه به عنوان یک رکن برای نظام اقتصادی و جمهوری اسلامی، مشارکت مردمی و دخالت دادن آنها در اقتصاد و درست کردن معیشت مردم نگاه کنیم و درصورتی که چنین نگاهی به وجود آید اعتمادسازی شکل می‌گیرد. بنابراین باید مسئولان با ضمانت پیش بروند تا مردم وارد شوند چون اعتماد با گفتن به‌وجود نمی‌آید، البته درست است که کمی تأثیرگذار است اما باید در کنار آن کرداری هم اتفاق افتد. درمجموع آینده اقتصاد رو به رشد است و راهی جز توسعه بازارهای مالی برای شکوفایی نظام اقتصادی دیده نمی‌شود.